یاسی جونیاسی جون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

یاسی، گل بهاری

نقاشی، نقاشی

دقیقاً پنج روز پیش برای اولین بار یاسی از این مدل نقاشی که حالت لکه ای! داره کشید که همش با مداد شمعی نارنجی بود. ازون روز هر از گاهی از این مدل نقاشی میکشه (گاهی با خودکار گاهی با مداد رنگی و گاهی هم با مداد شمعی). این یکی رو هم امروز کشید.           تخم مرغ هایی رو که میخوام تو غذاها استفاده کنم از یه گوشه سوراخ میکنم، تخم مرغ رو خالی می کنم و پوستشو برای بازی های یاسی نگه میدارم. اینم یک نمونه، نقاشی با رنگ انگشتی روی تخم مرغ:           امروز لبو درست کردم که البته یاسی جان نخوردند ولی با آب لبو کلی سرگرم شد و نقاشی کشید.          ...
19 آبان 1393

چه نازه!

وقتی کسی عکس یاسی رو بهش نشون بده و ازش بپرسه این کیه؟ اول اسمش رو میگه و پشتش هم سریع میگه: "چه نااازه، چه نااازه!!!" یه قسمتی از دیوار خونه رو برای ایشون مقوا چسبوندیم که روش نقاشی میکشه در روز چندین بار رو اون دست میکشه و میگه: "چه نااازه!" اگرم کسی ازش بپرسه اینو کی کشیده؟ اول میگه: "من" بعدشم: "چه نااازه، چه نااازه!!!" یاسی جون یه پتو داره که خیلی دوستش داره به خصوص موقع خواب و شیر خوردن! امروز به پتوش می گفت: "بیا عززززیزم!!!" گاهی از یاسی میخوام کلمات رو تکرار کنه. جملاتمم معمولاً با "بگو ..." شروع میشه. امروز دیدم واسه خودش نشسته میگه: "بگو دبّ...
17 آبان 1393

حرف های دوست داشتنی

موقعی که زمان خواب یاسی فرا می رسه و ما لامپ ها رو خاموش می کنیم. یاسی میگه: "چی شد؟!"   وقتی که یاسی جان خودکار یا قلم مو یا مدادش گم میشه، میگه: "خُتال تُجایی؟ ... بیاااا!!!" (خودکار کجایی؟ ... بیا!!!) "قَم مو تُجایی؟ ..." "مِداد تُجایی؟ ..." این جمله در خیلی از موارد دیگه هم کاربرد داره مثلاً در مورد مامان، بابا و ... .   وقتی یاسی آب میخواد، میاد و به من میگه: "آب میخوای!" (آب میخوام)   یاسی جای گردوها رو بلده، بعضی وقتها میره یه دونه گردو برمیداره و میاد، میده به من. بعد میگه: "جِدو بیشکن" (گردو بشکن) و خودش ادامه میده: "س...
8 آبان 1393

بازی های ما 1

بازی های تقویت هماهنگی چشم و دست: پر و خالی کردن یکی از بازی هایی که یاسی جان از خیلی پیش تر به آن علاقه مند است، پر و خالی کردن است. مثل پر و خالی کردن سطل لگوها، پر و خالی کردن ظرف پر از شکلات و ... هر چیز دیگری که در دسترس باشد و برای کودک خطر ایجاد نکند. و اما امروز ... در راستای این بازی در ابتدا سطل لگوها را در اختیارش قرار دادم: یاسی فقط نیم نگاهی انداخت و رفت. بعد کامیون پر از مکعب های رنگی: در مورد این یکی فقط به همین کار بسنده کرد: و باز هم رفت. و اما این بار در راستای استفاده بهینه از وسایل دور ریختنی: در مورد این یکی فقط خواست که درون سبد برود و روی بطری ها بنشیند...
3 آبان 1393

توپ قِ قِ یی!

من: یه توپ دارم                یاسی: قِ قِ یی من: سرخ و سفید و           یاسی: آبی من: میزنم زمین                یاسی: هوا من: نمیدونی تا                 یاسی: تُجا من: من این توپ و              یاسی: نَشت ... من: بابام بهم                    یاسی: عیدی من: یه توپ                       یاسی: قِ قِ یی &nb...
28 مهر 1393

نوچ!

چند روز است دست های دخترم بیشتر از همیشه نوچ می شوند!!! قبلاً  فقط بعد از خوردن میوه بود اما الان نه تنها بعد از خوردن میوه یا غذا بلکه گاه و بیگاه! وسط بازی هایش! وسط کتاب خواندنمان! و ... دستهایش به یکباره نوچ می شوند!!! می آید روبرویم، انگشتانش را طوری نشانم می دهد که انگار به هم می چسبند و می گوید: "نوش، نوش، ..." امروز در ادامه اش می گفت: "دست، بشور" ...
26 مهر 1393

درب لاک!

با وجود داشتن یک دوجین اسباب بازی، این روزها این درب لاک خشک شده درب و داغون که برسش همون اول در اومد، محبوب دخترکمان شده!!! لحظه ای اون رو از خودش جدا نمیکنه. وقتی با چیز دیگه ای بازی میکنه باید این درب لاک رو تو یک دستش نگه داره یا در نزدیکترین جای ممکن به خودش بذاره! حتی گاهی تو خواب ... و اگه خدای نکرده گم بشه، با گفتن "آک، آک،..." سراغمون میاد. حتی شده کل خونه رو زیر و رو کنیم باید این رو واسه خانوم خانوما پیدا کنیم!!!   پی نوشت: نخوک (نخود)؛ تسماح (تمساح)؛ دو خر (گورخر)؛ سوسیس (سوئیچ)   ...
24 مهر 1393