یاسی جونیاسی جون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

یاسی، گل بهاری

بوس خیس!

1394/10/11 14:51
نویسنده : مامانی
466 بازدید
اشتراک گذاری

یاسی یه کتاب شعر داره با نام "بوس خیس" دیشب این کتابشو آورد براش بخونم منم براش خوندم بعدشم به عادت همیشگیش رفت خودش نشست کتابو به زبان خودش خوند (هر چیزی که از خونده های من تو ذهنش میمونه میره کتابو ورق میزنه و بلند بلند تکرار میکنه) بعد اومد بهم گفت: بهم آب میدی، بخورم؟ منم بهش تو استکان خودش آب دادم. آب رو که خورد رفت پیشونی باباشو بوسید! بهش گفت: بوس خیس کردم!!! بعدشم اومد منو ببوسه گفت: بیا تو رو هم بوس خیس کنم!!! در واقع لبش بخاطر آبی که خورده بود هنوز تر بود و با لب خیسش ما رو بوسید!!! اونم بوس خیسسس!!!

یه شب دیدم یاسی خیلی تو خواب بی تابه! بیدار شدم ببینم چشه که دیدم هی میگه: "ماهی، ماهیا" گفتم: "چی شده مامان؟" گفت:" ماهی، اینجا ماهیه، رو بالشم، رو تشکم، انداختمشون از پنجره تو خیابون" منم گفتم ماهی نیست عزیزم خواب دیدی ببین هیچ ماهی ای اینجا نیست! گفت: "پاشو برقا رو روشن کن ببینم ماهی نیست؟!" منم بخاطر دلش لامپو روشن کردم یه خورده با چشماش دنبال ماهیای تو خوابش گشت اما چیزی پیدا نکرد گفت:" نه، من دیگه اینجا نمیخوابم، منو بغل کن پیش تو میخوابم" و اومد و پیش من خوابید. حتی حاضر نشد سرش رو، رو بالش خودش بذاره! البته از فردا شبش دوباره همه چیز عادی شد. تا اونجاییکه یادم میاد فکر کنم این اولین بار بود که  یاسی خوابشو برامون تعریف کرد... (در تاریخ 8 دی)

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

من
11 دی 94 15:05
وبلاگ خاطرات دخترتون خیلی قشنگه.خدا سایتونو بالاسرش حفظ کنه
مامانی
پاسخ
ممنون که به ما سر زدید
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
12 دی 94 9:20
ای جانم . دخملی شیطون و ناقلا
مامانی
پاسخ