تایی!
من به یاسی تا الان چای ندادم. اگه احساس کنم دلش میخواد، آب جوش رو میگذارم ولرم شه بجای چای بهش میدم.
اما...
یاسی به چای خیلی علاقه داره! در واقع به بازی با لیوان پر از چای و بخاری که ازش بلند میشه خیلی علاقه داره! اوایل بهش میگفت: داغ! اما الان میگه: تایی! کافیه یه لیوان چای واسه خودمون بریزیم و بخوایم یه استراحتی بکنیم. بدو بدو هر جا که باشه خودشو میرسونه و اول از همه مجبورمون میکنه لیوان چای رو بذاریم رو زمین. بعدشم صورتشو میاره بالای لیوان و یه بخور درست و حسابی میگیره!!! ما هم باید سفت لیوان رو بچسبیم خدای نکرده یه وقت نریزه.
بعد از اینکه بخور گرفت انگشتای دستش رو نشون میده و میگه: دست، دست!!!و تا نوک انگشتاش رو داخل چای نبره آروم نمیشه، بعد از اینکه با انگشتاش داغی چای رو حس کرد، میگه: داغ، داغ!!! و ما هم میگیم: بعله داغه و شما اصرار داری توش شیرجه بزنی!
بعد از دست، بعععله نوبت پا میرسه. پاشو میاره جلو و میگه: پا، پا!!! و امااا تا الان موفق نشده انگشتهای پاش رو در چای اینجانب شستشو بده!