یاسی جونم
گاهی وقتها تو خونه، بازی "گوش کنیم ببینیم چه صداهایی میشنویم!!!" رو من و یاسی گاهی هم با همراهی بابای یاسی انجام میدیم. معمولاً صدای بخاری و یخچال پای ثابت این صداها هستند، چند وقت پیش یه بار که یاسی سرش رو قلب باباش بود. باباش ازش پرسید: یاسی چه صدایی می شنوی؟ یاسی: "بخایی، یَشکال!!!" بابای یاسی:
یه صندلی کوچیک داره که تازگی ها یاد گرفته میاره میگذارتش کنار کانتر آشپزخونه بعدش میره رو صندلی و با چیز میزای رو کانتر سرگرم میشه. من هم دیدم اینطوریه، چیزای بی خطر رو فقط اونجا میزارم. امروز صندلی گذاشت رفت بالا گفت: "بیبینم، چی داریم؟ چی داریم؟!" چشمش به آینه افتاد: " آینه" بعد تو اون آینه کوچیک خودش رو نگاه کرد و گفت: "چنگ دیریفتی، بیبینم!!!" (چنگ گرفتی، ببینم) البته که کسی صورت یاسی رو چنگ نمیگیره! این یاسی که گاهی چنگ میندازه به صورت ما و ما میریم تو آینه نگاه می کنیم تا آثار ناخن هاشو رو صورتمون ببینیم!
دیروز صبح که تعطیل بود و باباش داشت روی کانتر صبحانه میخورد زودی صندلیش رو آورد، رفت بالا و گفت: "بیبینم، چی کار میکنه، عزیزم!"